پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۲۴۱ روز پیش


عصر بود که به خانه عمه شایان رسیدیم. شایان بهم توضیح داده بود که عمه‌‌اش زن مهربانی است و سرش با بچه‌‌های دختر عمه‌‌اش گرم است. دختر عمه شایان پرستار بود و هر روز قبل از رفتن به محل کارش بچه‌‌هایش را نزد مادرش می‌‌گذاشت و در واقع زحمت بزرگ کر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید