آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت هفتاد و چهارم
زمان ارسال : ۲۴۴ روز پیش
داخل ماشین نشسته بودم و با چشمان سرخ از اشکم به روبه رو چشم دوخته بودم. بی گمان آن شب اگر نوید به فریادم نرسیده بود، معلوم نبود چه آینده دردناکی در انتظارم بود. در ماشین باز شد و نوید کنارم نشست. چسب زخم و الکل و پنبه و آبمیوه توی دستش بود. آبمیوه را ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حنانه یوسفی
۴۲ ساله 00خوب بود