من و یک دنیا دروغ به قلم آرزو شریفی
پارت سی و سوم :
ویدا اسنک به دست وارد خانه شد
- مامان نغمه کجایی؟ بیا واست اسنک خریدم، خوب نیست واست ولی خب میدونستم دوست داری گرفتم
- مرسی دوست مهربونم
از داخل یخچال دلستر و یخ را بیرون آوردم و سریع میز را آماده کردم.
ویدا با اشتها گاز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شادی
00خیلی رمان قشنگیه.