من و یک دنیا دروغ به قلم آرزو شریفی
پارت سی و یکم :
زندگی من و پیمان خوب بود. خیلی عاشق هم نبودیم ولی به هم احترام میگذاشتیم، جفتمان خیلی زود ازدواج کرده بودیم و واسه همین خانواده¬ها خیلی حمایت¬مان می¬کردند، تقریباً هر مشکلی که پیش می¬آمد با پا در میونی آنها حل می¬شد.
ولی از یک جایی به بعد تص ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
10باردار بودنو که به صدرا نگفته، پیمان هم که میخواد دوباره شروع کنن..😐 الان این وسط چی میشه چرا هی همچی پیچیده تر میشه