تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۳۲۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
در راه بازگشت سبحان زودتر از ما جدا شد و قرار شد امیرحسین من را تا خانه برساند که برای بردن ماکت مجبور به آژانس گرفتن نشوم. داشت جای ماکتها را روی صندلی عقب تنظیم میکرد که با دیدن بستنی فروشی به سمتش رفته و دو آیس پک شکلاتی گرفتم. روی صندلی جلو نشستم و آیس را به دست امیرحسین دادم.
- به به! این بستنی خوردن داره. دست شما درد نکنه خانوم.
از مدل خانم گفتنش چیزی در دلم لرزید. لبخند زدم و
ستایش
00عالی بود