سبوی شکسته به قلم زینب اسماعیلی
پارت سیزده
زمان ارسال : ۳۵۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
همیشه به محمد به چشم برادری که می توانم روی کمکش حساب کنم نگاه می کردم ولی موضوع دیشب تمام معادلات ذهنیم را بهم ریخته بود و دیگر دوست نداشتم ،برای من کاری انجام دهد،البته این موضوع فرق می کرد اشتباهی بود که خودش با خودخواهی تمام انجام داده و حالا باید خودش هم آنرا درست می کرد ،حماقتی که از محمد واقعا بعید بود .آهی از ته دل کشیدم ،دستگیره پنجره را بالا برده ،هنوز باز نشده فشار محکم باد پن