پارت پنجاه و هشتم

زمان ارسال : ۳۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه


فصل 27
تنفر ندا روز به روز نسبت به من اوج می‌‌‌‌گرفت و رابطه پدرم با ندا هر روز بدتر از روز قبل. پدرم این روزها برای اینکه مجبور نباشد ندا را ببیند شب‌‌ها را در شرکت می‌‌گذراند و ندا ناراحتی این موضوع را بر سر من خالی می‌‌کرد و بر سر هر چیزی در خانه با من درگیر می‌‌شد و منتظر بهانه‌‌ای بود تا اشتباهی کنم و بازخواستم کند.
دلم برای نوید تنگ شده بود. مدت زیادی بود که به خانه

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • امینا

    00

    خوبه دیگه ندا قدر میدونه

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.