پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۳۴۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

فصل 23
ـ من تا کی باید غذای بیرون بخورم؟
ـ هیچ‌‌وقت مرتضی! مگه من مردم؟ خودم برات غذا درست می‌‌کنم.
این‌‌ سؤال و جوابی بود که بین مرتضی و حورا رد و بدل شد. حورا به آشپزخانه رفت و مخفیانه از پشت اوپن به مرتضی که روی کاناپه نشسته پا روی پا انداخته و کتاب مطالعه می‌‌کرد، چشم دوخت و لب گزید. مادرش همیشه به او اخطار داده بود بی‌‌وقفه درس خواندن و یاد نگرفتن آشپزی روزی به ضررش تم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    ممنون خانم نعمتی

    ۸ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    خواهش می‌کنم عزیزم ♥️

    ۸ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی راضیه جونم ❤️❤️

    ۸ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🧡💕💙

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.