سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت چهل
زمان ارسال : ۳۴۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
زمانی که سپیده به خانه برگشت، به گوشهای پناه برد و گریست. مرتضی با شنیدن صدای گریهی خواهرش سرش را به سوی او چرخاند و با کلافگی پرسید:
ـ چرا داری گریه میکنی؟
سپیده گریان گفت:
ـ مرتضی! برای چی سجادو زدی؟ اون که حرف بدی نزد. حقش نبود اونطوری بزنیش.
مرتضی که خودش هم به خاطر آن سیلی هنوز غرق در عذاب وجدان بود بیآنکه چیزی بروز دهد، گفت:
ـ ندیدی چطوری تو روم و