پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۳۱۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

فصل 25
توی اتاقم ایستاده و از پشت پنجره به قطرات باران ریزی که در حال باریدن بود نگاه می‌‌کردم.کجا بود؟! چه می‌‌کرد؟! آه که چقدر دلتنگش بودم! به یاد حرفهای طناز در نامه‌‌اش افتادم که از چشمان نوید خوانده بود به من علاقه‌‌مند است. آیا واقعاً حقیقت داشت؟! چرا نمی‌‌توانستم فراموشش کنم و نبودش دلتنگترم می‌‌کرد؟! به یاد روزهای کاری‌‌امان افتادم. چقدر دوست داشتم که زودتر بر می‌‌گش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • روژین

    00

    بنظرم ندا متوجه علاقه نوید و هدیه شده و میترسه برادرش با عشق به هدیه از اون دور بشه و دوباره ندا تنها بشه

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    👌💖

    ۷ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی مرضیه جونم 💋💋چه تولدی به به😍💃🥳

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🥰💖

    ۷ ماه پیش
  • آمینا

    10

    حالا خواهر فولاد زره بذاره این دوتا به هم برسن🤣😂

    ۱۱ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنون برای ارسال نظراتتون🙂

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.