خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و هفتم
زمان ارسال : ۱۳۴۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
نیهان با شوقی سکرآور گونهی حسام را بوسید و گفت:
- دمت گرم حسام، هلاک این مرامتم!
- بشین دختر، پشت فرمونم. نگامون میکنن زشته!
دخترک سر جایش نشست و زیر لب گفت:
- در بیاد چشمشون...
لحظهای بعد، ماشین حاشیهی خیابان متوقف ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
۲۰ ساله 10اه اه دختره ی عصا قورت داده ایششش حالم از این هستی بهم میخوره دختره کخصل الاغ دلم میخواد گردنش رو بشکنم احمق کثافت