پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۳۲۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

عصر که خانه برگشتم هیچکس نبود. شماره طناز را گرفتم و جوابی نیامد و این بار شماره پدرم را گرفتم و پدرم جواب داد.
ـ بابا ندا و طناز خونه نیستند... نمی‌‌دونی کجاان؟
ـ فکر کنم رفتند خونه نوید. احتمالاً ندا خواسته طناز رو یه کمی از حال و هوای خودش بیرون بیاره.
به یاد تماس تلفنی نوید با ندا افتادم که داشت در مورد آمدن او و طناز به خانه‌‌اش با ندا حرف می‌‌زد.
تا شب در خانه تنها بو

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی مرضیه جونم 💋

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    💞

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    00

    پارسابه این کارطنازمیارزه

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    💝

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.