می زده به قلم ستاره لطفی
پارت دوازده
زمان ارسال : ۳۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
خود را احساس نمیکرد. اصلاً او که بود؟ نقشش در آن لحظه چه؟ باید چه میکرد؟! مانند یک تن سرگردان، وسط اتاقک کوچک و مربعی ایستاد و با سرگردانی، نگاهش را بر روی وسایل تزیئنی چرخاند. ساطورهای بزرگ و چاقوهای عجیبی که آغشته به خونِ نمایشی بودند، وحشت را به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هاناخانوم
۴۰ ساله 00سلام ممنون ازنویسنده عزیز چون پارت هادیرگذاشته میشه نمیشه خوب بارمان ارتباط گرفت..