فاضلاب شیرین به قلم نسترن قره داغی
پارت ده
زمان ارسال : ۳۶۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
با لگدی در مغازه را هول داد و محمد را وسط خیابان پرت کرد.
همزمان با مشت اولش، دوستانش به جاوید حمله ور شدند و یه عده هم سعی کردند از هم جدایشان کنند.
رستا اما همچنان نشسته بود و بدون ذرهای اهمیت به آنها، با گوشیاش کار میکرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمینا
10باریکلا جاوید خوشم اومد مرسی نسترن جون👌