پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۳۳۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

- خوبه حالا. فعلا که با این تن صدایی که تو داری اقدس و دار و دسته‌ش میان می‌برنت. شوهر کردن و فرنچ کیس منو نمی‌بینی.
- دخترا مینو اومد.
با اشاره‌ی شیرین نگاهمان را به ورودی ساختمان دانشکده می‌دهیم. دستی برایش تکان می‌دهم تا ما را ببیند. امروز حالش مساعد نبود؛ از صبح که به دانشگاه آمده بود، رنگ و رویش پریده بود و لب‌هایش به سفیدی می‌زدند. وقتی هم دلیلش را پرسیدم، عادت ماهیانه را

1474
477,625 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فرشته

    00

    تا اینجا خیلی خوبه

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🙏🏻❤️❤️❤️

    ۳ ماه پیش
  • زیبا

    00

    قشنگه

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید