پارت بیست و هشتم :

فصل 19
مشکلات الهه تازه شروع شده بود. پرهام بیشتر وقتش را با دوستانش می‌‌گذراند و توجهی به نصیحت‌‌های همسرش نمی‌‌کرد. الهه از پشت خط به پرهام گفت:
ـ تو واقعاً چی فکر کردی؟ با چند تا جوون مجرد رفتی بیرون که چی؟ مگه زن نداری؟ زندگی نداری؟
ـ الهه! بس کن دیگه... مگه چی کار کردم؟ چرا می‌‌خوای ادای زنایی که شوهراشونو اذیت می‌‌کنن و خون به دلشون می‌‌کنن دربیاری؟
ـ خجالت بکش! چ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۱۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.