پارت بیست و هفتم :

فصل 18
خانه آقا کریم پر سر و صدا بود. الهه و پرهام آن شب مهمان بودند. شیرین و همایون هم آمدند و جمع تکمیل تر شد. شیرین با دیدن پرهام ابروانش را درهم برد و گفت:
ـ الهی بمیرم چه‌‌قدر لاغر شدی!
الهه به پرهام که به نظرش صورتش نسبت به قبل از ازدواجشان پرتر و جذاب تر شده بود، نگاه کرد و خواست چیزی بگوید که ثمین با لحنی پر کنایه گفت:
ـ الهه! نکنه وقتی مهمون خونَت میاد غذا درست می‌‌کنی

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۱۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فریبا

    00

    خوبه

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.