خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۱۳۵۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
صدای شریفه به گوش رسید.
- بفرمایید.
حسام آهسته در را باز کرد، شریفه روی صندلی راک مقابل پنجرهی بزرگ اتاقش نشسته بود و چشم به منظرهی بیرون دوخته بود. صدای دلخور و ناراحت شریفه بلند شد.
- فکر میکردم منو مادر خودت میدونی، چیزی ازم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
۲۰ ساله 00عالی