پارت ششم

زمان ارسال : ۳۸۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

فصل 3

هوا ابری بود. نگین روی تخت الهه نشسته، زانوی غم بغل گرفته بود. الهه در حالی که ایستاده و صورت اندوهگین او را از نظر می‌‌گذراند، گفت:

ـ چی شده نگین؟ از وقتی اومدی اینجا یه کلام حرف نزدی. چت شده؟

کنارش نشست و گفت:

ـ با ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.