دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت یازده
زمان ارسال : ۳۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
الکساندر درمانده در خود فرو رفت، کلاه کابویش را تا روی چشمان بادمی¬ش پایین کشید و با شالی مشکی صورتش را پوشاند. یقه پالتوی مشکیش را صاف کرد. باد تندی وزید و صدایی از دور دستها در منطقه یچید.
_طوفان سختی در راهه! مواظب باشین! همه برگردین ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما