پارت یازده

زمان ارسال : ۲۹۴ روز پیش

الکساندر درمانده در خود فرو رفت، کلاه کابویش را تا روی چشمان بادمی¬ش پایین کشید و با شالی مشکی صورتش را پوشاند. یقه پالتوی مشکی‌ش را صاف کرد. باد تندی وزید و صدایی از دور دست‌ها در منطقه یچید.

_طوفان سختی در راهه! مواظب باشین! همه برگردین ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید