سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
پارت ده
زمان ارسال : ۱۴۷۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
آهی کشیدم و از روی تخت بلند شدم تا از اتاق بیرون روم. در اتاق را به آرامی باز کردم و از بالای پله ها نگاهی به آشپزخانه انداختم.
مادر مشغول پختن ماکارونی بود و صد در صد با ماکارونی، یک سالاد شیرازی می چسبید.
تند پله هارا پایین رفتم که صدای مادرم در آمد: یواش پریزاد، یواش!
پارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
ثمین
۱۸ ساله 40عالیه
۴ سال پیشselin
۱۸ ساله 40عالیه فقد اگ یکمی کتابی نبود خیلی خوب میشد ولی درکل خیلی خوبع 🥰
۴ سال پیشسحرجون
۹۰ ساله 191خدایی فک کردم خاستگاری چیزی زنگیده😐😬😂😂😂😂😂😂😂😂😂
۴ سال پیش?بهار
۱۴ ساله 100اره دقیقا منم همین فکر و میکردم😐😂ولی خوشم اومد که خواستگاری نبود ، چون تکراری میشد ، ولی این بار متفاوت بود👌
۴ سال پیشزهرا
40هخخخخخ منم
۴ سال پیشدرسا
۱۴ ساله 60واییی خودااااااا من ملدم(مردم)بابا نویسنده جونی زود به زود پارت بذار به فکر منم باش به خدا رمانش کامل بود یه روزه تمومش کرده بودم هر لحظه جذاب تر میشه منم بیتاب تر میشم برای ادامش ولی ضدحاله انلاینیش
۴ سال پیش~~~~
۱۲ ساله 10اره کاشکه آنلاین نبود 😭😭😭اخه تا به اخرش برسه ما که از فوضولی میمیریم که آخر این رمان چی میشه ولی وقتی کامل باشه ادم میفمه اخرش خوبه یا بد به خاطر همین هم من یکی میگم ر مان باید کامل باشه نه آنلای
۴ سال پیش
فاطمه
60عالیییییی😍😍🤩🤩