پارت هفده :

نگاه عصبی صبرا چند لحظه‌ای بین آنها جا‌به‌جا شد و سرانجام تمام حرصش را سر زهرا خالی کرد و با گام‌هایی بلند و معترض راهی اتاقش شد.

یاسین خطاب به مادرش نجوا کرد:

_ مجبوره کنار بیاد، نگران نباش اگه می‌خواست قهر کنه سینی رو با خودش نمی‌برد. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.