پارت نهم

زمان ارسال : ۳۹۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

یاسین با چشم بسته و مصمم زمزمه کرد:

_ بالاخره گیرش می‌ندازم. غصه نخور که تو مشتمه.

سگرمه‌های زهرا درهم شد و متعجب پرسید:

_ کی تو مشتته؟ یاسین راستشو به من بگو، این پرونده‌ای که داری ربطی به تصادف یاسمن داره؟

چقدر زیرک بود ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.