سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت شانزده
زمان ارسال : ۳۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
مرتضی متأسف شد. صدای حورا برخلاف همیشه هیچ شور و نشاطی نداشت و به نظر میرسید مدتها در تنهایی و خلوت خود گریسته. بیمقدمه و با لحنی که جز پوزش معنای دیگری نداشت، گفت:
ـ تماس گرفتم از طرف همسرم عذرخواهی کنم. نمیدونستم بدون اطلاع من خونه اومده و عذرتو خواسته. یه کمم ازت دلخورم بابت اینکه بیاطلاع من خونه اومدی و کلاس سجادو زودتر برگزار کردی.
صدای ناراحت و گرفتهی حورا در گو