پارت نهم

زمان ارسال : ۳۶۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

فصل 7

داخل ماشین روی پدرم را بوسیدم وگفتم:

ـ ممنونم بابا! پالتویی که برام خریدی خیلی قشنگه!

پدرم در حال رانندگی گفت:

ـ قابلتو نداره! من که یه دختر بیشتر ندارم.

با خنده و شوخی گفتم:

ـ آره دیگه طناز که دخترت نی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.