دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت ده
زمان ارسال : ۳۵۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
از میان فضای تاریک یکی از کوچههای خیابان مدیسون بیرون آمد. در حالی که کلاه کاپشن مشکیاش را روی سرش گذاشته بود به طرف خانهای رفت. زنگ در را فشار داد. لحظاتی بعد چراغ خانه روشن شد و صدای غر زدنهای زن مسنی به گوش رسید:
_کدوم احمقی نصف شب پا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما