تو را در خواب هایم دیدم به قلم فرگل حسینی
پارت چهل و هفتم :
انگار که برای ثانیه ای کوتاهی جهان سوت وکور شد، مثل یک شب بارانی پر از رعد وبرق.
چیزی در گوشم سوت کشید، پرده را مثل یک سلاح برای دفاع از خودم محکم توی مُشتم فشردم.
نمی خواستم به سمت او برگردم، نه من همچین چیز هایی نشنیده بودم!
این امکان نداشت، این فقط توهمات ذهن من بود.
پلک هایم را به آرامی روی هم نهادم وبا کمک همان پرده روی زمین نشستم.
_من نفهمیدم کجا
مطالعهی این پارت حدودا ۱۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۶۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فرگل حسینی | نویسنده رمان
شاه دوماد بشه😂😂😍
۱ سال پیشفاطمه
00این جاوید چقدر بی شعوره. ممنون فرگل جون ❤️❤️
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
پس بالاخره به ما رسیدی فاطمه جان🫠😂
۱ سال پیشElham
10ممنون عزیزم😍قلم قشنگی دارید😍چیزی که توجهمو جلب کرد کلیشه ای نبودن داستان از نظر زیبایی دختره تو اکثر رمانا بود..ای کاش نیکان اخرش چهره اش رو همونجور که هست بپذیره و اعتماد بنفس بگیره...موفق باشید💞
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
عزیزممم خیلی ممنونم❤️🔥🫂خوشحالم که به دلت نشسته
۱ سال پیشElham
00تا اینجا که خیلی قشنگ بود همه رو یه روزه خوندم😍
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
به به خواننده جدید🥹خوش اومدی به جمعممون
۱ سال پیشنفس
00نمیدونم بدبختی های نیک کی تموم میشهه این دختر کلا شانس نداره😪
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
تموم میشه، تموم میشه ایشالا😍
۱ سال پیشمهدخت
30جاوید بیشعور نچسب چکار ب یزدان داری ک اونو پیش نیکان بد جلوه میدی
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اره والا خیلی کصافته
۱ سال پیشتک برگ رویایی
00من خودم به شخصه دوس دارم نیکا قسمت یزدان بشه ولی معلوم نیست آخر قصه چی میشه پس هنوز زوده برا قصاص پس از جنایت هنوز زوده برای قضاوت کردن جاوید
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اره هنوز آخر قصه معلوم نیست
۱ سال پیشMhdse
00به قول گفتنی گل منو اذیتت نکنید چشاش تر نکید 😂😂❤️بعد منننن
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ای جان، حالا سوال اینه گلت دقیقا کیه😂🫠
۱ سال پیشفربد
00از قلمت خوشم آمد..........
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
لطف دارین🤍
۱ سال پیشمهناز
00عالی بود❤❤
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ممنون مهناز عزیزممم
۱ سال پیشپرنیا
30جاوید جان همه با باطن زیبات آشنا شدیم بیشتر ازین نشون نده چقد کثیفه نفله😒 فاصله عشق و نفرت ب یه مو بنده اونجا ک قیافه جاویدو شرح داد 😂😂😂
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
دیگه نیکان حالش از ریخت این عنتر آقا بهم میخوره😂😂😂
۱ سال پیشهانیه
20خیلییییی عالی بود👌🏻💕 بزنم این جاوید بره با برف سال دیگه بیاد پایینااااا پسره نچسب چی میگی تو اصلا 😒
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اخخخخ گفتیااا آخخخ😂😂😂
۱ سال پیشسمانه
20حالا ک جاوید میبینه نیکان نمیبخشتش میخواد همه رو پیشش خراب کنه، آخ از آدمی ک وجدان نداشته باشه، میخواد ثابت کنه همه بد بودن، منم یکیش خدا کنه نیک از یزدان رو نگیره دیگه،فقط یزدان واقعا دوسش داره
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
دقیقا آدمای بد ذات همین جورین، حالا یزدان عزیز مارو میخواد خراب کنه به خیالش
۱ سال پیشمهیا
20اون قسمتی که داشت در مورد معذرت خواهی و بخشش حرف میزد خیلی قشنگ بود🥺💔
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
خیلی خوشحالم خوشت اومده🤍
۱ سال پیشطنین
20الهی بترکی جاوید دهنتو ببند دیگه اه🙄عالییی بود فرگل جان، خسته نباشی،ما پارت بعد یزدانو میخوایمااا😁
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
چشم طنین عزیزم حتما پارت بعد در خدمت یزدان جون هستیم
۱ سال پیشآزاده دریکوندی
20فرگل این پارت چه کردیییی😍واسه بار هزارم بهت می گم تک گویی هات معرکه ان دختررررر💚💚💚داغونم کردی اصلا🤣دختر این پارتت به طرز فوق العاده ای معرکه بود🫠
۱ سال پیشآزاده دریکوندی
10عاشق اون قسمتی شدم که نیکان داشت ظاهر جاوید رو بعد از تنفرش شرح می داد! واقعا همینه آدم تا یه نفر رو دوست داره در نظرش خیلی زیباست و وای از لحظه ای که ازش متنفر می شه! همون آدم می شه کریه ترین!
۱ سال پیشآزاده دریکوندی
10نیکان:هر روزم گه تر از دیروز بود،درست!اما با همه ی این ها قلب سالمی داشتم. تو روی آواره های قلب من قرار نیست خوشبخت باشی💔💔 عالی بود این قسمت😍 حالا نیکان خانوم دیدی همه رفتن فقط یزدان موند بارات؟؟
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اره فقط یزدان عزیزمم براش مونده، ایشالا که قدر بدونه گل منو اذیت نکنه🥲
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
عزیز دلم اینقد خوشحالم که مورد پسندت هست، خیلی از تعریفاتت ذوق زده شدم😍
۱ سال پیش
Mhdse
00یزدان اقا گل گلاببب😂😂❤️