پارت هفتم

زمان ارسال : ۳۳۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

مهربان بود. دلسوز بود. بعد از مرگ مادرش، برایش هم مادری کرده بود و هم خواهری! و چه بی رحمانه این قوم تک نفره تنهایش گذاشته بود. تصویر جسم بی جان و بی دفاع خواهرش و آن طناب قطور دور گردنش، حالش را خراب کرد. گوشه ی چشمش به اشک نشست. لحظه ای بعد بچه ها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید