پارت صد و هشتم

زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش

- باز من یه نفعی دارم علف هرز!
نیهان با حرص روی میز کوبید که برگای دوتامون ریخت و از جا پریدیم.
با عصبانیت از روی صندلیش بلند شد و کف دست‌هاش رو روی میز گذاشت.
نگاه آتیشیش رو که عصبانیت داشت توش شعله می‌کشید روی من و پیمان گردوند.
- یعنی یه بار دیگه ببینم دارین کلکل می‌کنین، بحث می‌کنین، خشتکتون و پرچم می‌کنم.
هر دوتامون ساکت نشستیم و چپکی به هم نگاه کردیم‌.
من نونم

627
138,427 تعداد بازدید
276 تعداد نظر
132 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید