دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت هفتم
زمان ارسال : ۳۵۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
الکساندر ایستاد. با بهت چرخید و با دیدن عکس هوش از سرش پرید. ساموئل گفت:
_ این تو آخرین جایی که آقای والکر رفته بود پیدا شد.
الکساندر نزدیکش شد. فوراً لوح را از جیبش بیرون آورد و آن را کنار عکس قرار داد.
_ این دقیقاً شبیه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نیلوفر ابی
01قشنگه ممنون از خانم نویسنده