دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت چهارم
زمان ارسال : ۳۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
نور بنفشی از جسم زن بیرون زد. الکس بلافاصله دستش را جلوی صورتش گرفت و پلکهای خود را روی هم فشار داد. فهمید که این نور زیبا چه قدر کور کننده بود. لحظاتی بعد که روشنایی خاموش شد چشمانش را باز کرد و به تماشای گربهای ایستاد که روی چمنهای خیس در حال ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نیلوفر آبی
20تا اینجا خوشم اومده