خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۱۳۵۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
با تق تق آهستهای که به در اتاق میخورد، نیهان پلک باز کرد و ابرو در هم کشید.
- ها... چیه؟ چکار داری؟
- پاشو دختر دیر میشه، تا یه ساعت دیگه باید راه بیوفتیم که ناهار رو اصفهان باشیم.
دخترک با رخوت از جا بلند شد و سمت در رفت، با چشم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دیانا
۷۴ ساله 00عالیه من تازه دارم میخونم ولی کاش زودتر به هم برسن و حسام نره خارش یا سوئد