پارت پنجاه و یکم

زمان ارسال : ۱۳۵۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

با تق تق آهسته‌ای که به در اتاق می‌خورد، نیهان پلک باز کرد و ابرو در هم کشید. 

- ها... چیه؟ چکار داری؟

- پاشو دختر دیر میشه، تا یه ساعت دیگه باید راه بیوفتیم که ناهار رو اصفهان باشیم.

دخترک با رخوت از جا بلند شد و سمت در رفت، با چشم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.