می زده به قلم ستاره لطفی
پارت ده
زمان ارسال : ۳۶۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
(پارت هدیه تقدیم به مخاطبهای عزیز 🌷)
نفسهایش میلرزید؛ ترس و وهم داشت... اما یک عمر را تنها بزرگ شده بود. تنها درد کشیده بود و زخمبهزخم، خودش را ساخته بود. الان هم نباید کم میآورد!
عارف قدمی به سمتش برداشت و با همان لحن آرام، اما ز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حلما
00تا اینجاش قشنگ بود