جوخه بیوه ها به قلم حدیث افشارمهر
پارت یازده
زمان ارسال : ۳۷۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
دستبند را توی جیبم گذاشتم و گفتم:
-می تونیم بریم؟
رییس سرش را تکان داد و گفت:
-البته.
***
شش ماه بی وقفه تمرین می کردیم، مبارزه پشت مبارزه! و هر روز سخت تر از دیروز...اوایل بوکس و کاراته کار می کردم حالا باید با چشم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00خیلی رمان جذابیه