زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت صد و یکم
زمان ارسال : ۳۶۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
دوطرف پالتوی جلوباز مشکیرنگمو هم آوردم.
دیدمش که مشغول صحبت با ماهان بود.
لبخند رو لبای ماهان نشوندهنده این بود که رخشا به خوبی داره نقشش و ایفا میکنه.
تا من و دید چیزی به ماهان گفت و هردو برگشتن سمت من.
زمزمه کردم:
- باید من و ببخشید؛ یکم طول کشید.
با اشاره جدی ماهان یکی از نوچههاش پا تند کرد طرفی که ازش اومده بودم.
میک توی گوشم به صدا در اومد. یاشاره!
- ا
سیتا
00فقط وقتی سام رو بازرسی میکنه چیزی بهش وصل نکرده باشن