حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت ده :
چند ساعت بعد با احساس گرمای زیاد، پلکهایش را گشود. باریکهی نور، مزاحم ادامهی خوابش شد. آنقدر خسته بود که عمر خواب در نظرش به کوتاهی پلک زدن مینمود. چشمانش از تبِ
خواب نیمروزی افتاده بر بدنش میسوخت. تنها علاجش خوابیدن در وان آب سرد بود. ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لیلی
10من جای وصال از نگاه بی حیاش مورمورم شد