پارت شصت و هشتم

زمان ارسال : ۳۴۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

برای لحظه‌ای نفسم می‌ره و قلبم از تپش میفته. می‌خواستن من رو بکشن؟ سایه به سایه‌م میومدن و منِ سربه هوا نفهمیدم؟ گردن‌بندی که دور گردنمه نمی‌ذاره سر بچرخونم. بلند می‌زنم زیر گریه که سامیار دستپاچه بلند و روی صورتم خم می‌شه:


-ماهی؟ ماهر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید