پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت دوازده :
-به من چه. برو بغل دخترت بخواب...
با "هیسی" که گفت ثمانه را ساکت کرد. میدانست از ادامه دادن به آن جمله خوشش نمیآید. تعصبش روی سلنا بیشتر از خودش بود. چیزی نگفت و همراه یاشار به اتاقشان رفت. دراز که کشیدند ثمانه گفت:
-هم تو با من لجبا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما