پارت ده :

پشت‌بند حرفش از جا بلند شد سری به غذا بزند. نفهمید جگر گرشا سوخت برای او و جوان‌هایی مثل آیشن و رضا.

از جا بلند شد و پشت سر آیشن رفت. جواب خواهرش را می‌دانست اما می‌خواست با حرفش او را امتحان کند. مقابل اُپن ایستاد و گفت:

-اون‌وقت که ما ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.