پارت دوم

زمان ارسال : ۱۸۸ روز پیش

داخل رفت و در را بست سلنا سردش نشود. مستقیم مقابل شومینه بردش و روی صندلیِ گهواره‌ای‌اش نشاند. آن‌ راکِ کوچک و صورتی را به عشق سلنا خریده بود تا وقتی بالا می‌آید رویش بنشیند و برایش شیرین زبانی کند. در حال درآوردن سویی‌شرت دخترک پرسید:

-ناهار ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید