پارت بیست و نهم :

آراز:

-آره آره، یه قرآن کوچیک دارم واسا بیارم.

دوید سمت ماشین و با یه قرآن کوچیک برگشت.بوسید و گذاشتش کنار آینه.شمارش معکوس آغاز شد. چشامو بستم و غرق آرزو هام شدم.

-آغاز سال یک هزار و...

چشامو باز کردم و لبخند زدم بهش.این عید ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.