او، اویی که دیگر او نبود به قلم رویا یزدانپور
پارت چهارم :
ـ بله؟ چی شده؟ غروب بهت گفتم فردا میام میبینمت.
سکوتی چند ثانیهای برقرار شد. صدای نفسهای عصبی و بعد از آن صدای دلخورش بلند شد.
ـ نگرانت بودم. اینو نمیتونی درک کنی بعد از این همه سال؟
چشمانم را بستم بر روی فقدان نگرانیای که همیشه از کسی دیگر انتظار داشتم و نبود، و حالااین رمان به دلیل عقد قرارداد چاپ، از اپلیکیشن حذف گردید و دیگر امکان مطالعه ی آن وجود ندارد
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۷۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
❤️
00خوبه