زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت نود و نهم
زمان ارسال : ۳۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
آوا دسته گلای رز سفید و از بغلم گرفت.
قدمی به سنگ مزار نزدیک شد. نگاه آقاجون با لبخندی به آوا قفل شده بود... ته اون لبخند وضاحت خاصی داشت از یه بارقه کم نور پشیمونی و ناامیدی. چیزی عاید چشمام نبود جز بادی که می وزید و موهامون و بهم میریخت.
آوا خم شد و دسته گل و آروم روی سنگ مزار قرار داد. تکهای از گلبرگ رز جدا شد. باد به آغوشش کشید.
سنگنوشته مزار و زیر لب زمزمه کرد.
رو کرد ب
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
م
00لطفا دیگه منظم پارت بزارید
۱۲ ماه پیشآمینا
10وای که دلم چقدر برای سام تنگ شده بود مرسی از بابت پارت گذاری مگه قرار نبود وقتی کامل شدتو قسمت آفلاین بذارین؟؟؟
۱۲ ماه پیشمریم بهاور84 | نویسنده رمان
صحیح... ولی خیلی از خوانندگان عزیز گفتن که رمان به مرور داره از ذهنشون میپره پس تصمیم گرفتم برگردم به روال قبلی. 💫
۱۲ ماه پیشنری
00دستت دردنکنه نویسنده جون اینجوری خیلی خوب تره
۱۲ ماه پیشزهرا
10مرسی که دوباره میزارید فقط لطفا مرتب پارت بزارید که باز داستان یادمون نره😐😐🤭🤭
۱۲ ماه پیش
Arad
00جلد اول عالی بود جلد دوم اگه مثل اولیش باشه عالییییی میشه