زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت نود و نهم :
آوا دسته گلای رز سفید و از بغلم گرفت.
قدمی به سنگ مزار نزدیک شد. نگاه آقاجون با لبخندی به آوا قفل شده بود... ته اون لبخند وضاحت خاصی داشت از یه بارقه کم نور پشیمونی و ناامیدی. چیزی عاید چشمام نبود جز بادی که می وزید و موهامون و بهم میریخت.
آوا خم شد و دسته گل و آروم روی سنگ مزار قرار داد. تکهای از گلبرگ رز جدا شد. باد به آغوشش کشید.
سنگنوشته مزار و زیر لب زمزمه کرد.
رو کرد ب
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۵۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
م
00لطفا دیگه منظم پارت بزارید
۱ سال پیشآمینا
10وای که دلم چقدر برای سام تنگ شده بود مرسی از بابت پارت گذاری مگه قرار نبود وقتی کامل شدتو قسمت آفلاین بذارین؟؟؟
۱ سال پیشمریم بهاور84 | نویسنده رمان
صحیح... ولی خیلی از خوانندگان عزیز گفتن که رمان به مرور داره از ذهنشون میپره پس تصمیم گرفتم برگردم به روال قبلی. 💫
۱ سال پیشنری
00دستت دردنکنه نویسنده جون اینجوری خیلی خوب تره
۱ سال پیشزهرا
10مرسی که دوباره میزارید فقط لطفا مرتب پارت بزارید که باز داستان یادمون نره😐😐🤭🤭
۱ سال پیش
Arad
00جلد اول عالی بود جلد دوم اگه مثل اولیش باشه عالییییی میشه