در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفتاد و دوم
زمان ارسال : ۳۸۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه
دختر توی فرانت آفیس نگاهی به او انداخت و متوجهی تغیر خلق و خویش که شد نفسی از سر آسودگی کشید. فرهاد در این مدت آنقدر برخلاف گذشته اخم و تَخم میکرد و بیخودی از پرسنل ایراد میگرفت که همه را از محل کارشان داشت دلزده میکرد!
مردمکهای سیاه دختر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Zarnaz
۱۹ ساله 00عزیزم فرهاد میگه حتی به دورغ که شده حرف عاشقانه ی گلشن رو قبول داره قربون قلبش ❤️آخی گلش چرا با فرهاد ما این کارو می کنی نکن بچم عاشق شده بزار بهت ثابت کنه🥴