پارت سی و یکم

زمان ارسال : ۳۸۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

متین که انگار کلافه شده بود از بحث با من، باقی مانده‌ی چایش را یک نفس خورد و بعد کیفش را برداشت و‌ گفت:
- من باید برم هشت و نیم امتحان دارم. تو هم هر کاری دلت می‌خواد بکن؛ ولی فکر کارگاه شیرینی پزی رو از سرت بیرون کن. حداقل با بابات حرف بزن راضی شه همین‌جا پیش خودش کار کنی.

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد


اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    حالاشیرین پزی میزنه یانه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.