بلاک کد به قلم حدیث افشارمهر
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۳۷۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
و با انگشت روی شیشه اشکالی کشید.
لبخند روی لب هایم نشست و دستم را برایش تکان دادم.
کت را روی دست انداخت و با تکان سری خداحافظی کرد و رفت.
روی تخت نشستم و واکمن را به دست گرفتم.
روی تخت دراز کشیدم و خیره به سقف با اولین اهنگی که پلی شد لب زدم.
امیدم به غیر از تو باشه کارم مداوا شدن نیست
به این دلخوشم کن که قلبت قراره به من رو بیاره
کجا گریه هام رو ببارم تو شهری