پارت چهل و چهارم :

تار موهای پریشونی که از زیر شال صورتی رنگش بیرون زده رو با نوک انگشت‌هام به داخل می‌فرستم و با لحن توام با خواهش ادامه می‌دم:


-چرا جونِ دلم؟ چی می‌خوای بشنوی تا این دیوار بتنی مقابلمون رو ویرونه کنی؟ طلا؟


عصبی پنجه لای ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.