سایه ی من (جلد دوم) به قلم زهرا باقری
پارت سی و هفتم :
نگاه من و مینا خورد بهم، به نظرم حتی از من که شده بودم هدف اون زن هم نگران تر و ترسیده تر بود.
ظاهراً سیاوشم متوجه موضوع شد چون سریع بحث و عوض کرد و پرسید:
_از این حاج آقای پرماجرا عکسی هم دارین؟!
خداروشکر که بابا نزد تو دهن سیاو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پرسپکتیو
00میلاد تا وقتی پیش سیاوشه فکر کنم روزی هزار دفعه ناقص میشه😂😂 الان نقش سیاوش چیه این وسط آخه وقتی انقدر بیخیاله🤦🏻چقدر رمانتو،خودتو دوست دارم🥰😍🤩مثل همیشه عالی بود زهرا جون🥰😍 مرسیییی😍